جدول جو
جدول جو

معنی خوش سرشتی - جستجوی لغت در جدول جو

خوش سرشتی(خوَشْ / خُشْ سِ رِ)
خوش طینتی. خوش فطرتی. خوش ذاتی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ /خُشْ سِ رِ)
خوش فطرت. خوش طینت. خوش ذات
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ رَ)
خوش طینتی. خوش فطرتی. خوب سیرتی. خوش باطنی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
حالت و چگونگی خوش ساخت. استواری، خوش ترکیبی. خوش هیئتی. خوش ریختی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
پاکیزگی گوشت. حلیت گوشت، مرافقت با مردمان. خوش خلقی، زود التیام پذیری بدن در مقابل خستگیها و جراحات
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
خوش طبیعت. خوش طینت. خوش ساخته:
در گشادی و درشدی ببهشت
دیدی آن نقشهای خوب سرشت
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ بُ رِ)
حالت خوش برش. حالت خوش قطع. حالت برشی نکو داشتن. نیک برشی. نیک اندازگی. (یادداشت مؤلف) ، نیک اندامی. خوش هیکلی. خوش اندازگی. خوش قد و قامتی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(طِ خوا / خا)
خوش آواز. نیکوسراینده. خوش نغمه:
نگه داشت در طاق بستانسرای
یکی نامور بلبل خوش سرای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ سَ)
خوش رفتاری. خوش اخلاقی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوب سرشت
تصویر خوب سرشت
خوش طینت
فرهنگ لغت هوشیار
پاک طینت، نیک نهاد، خوب نهاد، نیک سرشت
متضاد: بدسرشت، بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد